میرفت تا برای علی رو نما شود * حاج محمود کریمی

بازدید: 848 بازدید

میرفت تا برای علی رو نما شود

پای غریب شهر خودش خون بها شود

میرفت پشت در تا که بدانند آمده

تا پیش مرگ بی کسیِ مرتضی شود

میرفت پشت در ولی این بار مثل کوه

رخصت نداد تا علی از جای پا شود

پروانه های کوچک خود را نگاه کرد

تا باز مرحم جگر مرتضی شود

در تا حضور فاطمه حس کرد زد به سر

دلشوره داشت بانی یک ماجرا شود

یادش نرفته بود که هر صبح با ادب

جبریل میرسید کمی خاک پا شود

یادش نرفته بود سلام رسول را

پیش از دمی که با احدی هم صدا شود

حالا به تسلیت همه با هیزم آمدند

باور نداشت گرمی بزم عزا شود

در التماس کرد به آتش مرا نسوز

تا شاهد جسارت یک بی حیا شود

در بود و شعله بود و حرامی و هیزمش

میخواست با حرارت در آشنا شود

فرصت نداد مادر زینب عقب رود

مهلت نداد تا که درِ بسته وا شود

زینب صدای فضه به دادم برَس شنید

میخواست مادر از در و آتش رها شود

اما دو دست بسته بابا که دید ماند

باور نداشت مادرش این بار پا شود

یک باردار بی کس و شهری ز ناکسان

برخواست تا که کوچه غم کربلا شود

محکم گره به چادر خود زد خمیده رفت

تا مانع کشاندن شیر خدا شود

دستش به دست فاتح خیر رسید حیف

کار مغیره بود که از و جدا شود

آرام پشت یار غریبش به گریه گفت

آقا چه غم که محسنم اینجا فدا شود

شرمنده ام حمایت من بی نتیجه ماند

قسمت نبود دست تو از بند وا شود

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net
#Mohjat

مطالعه بیشتر