میسوزم از درد در بین کوفه * حاج محمود کریمی

بازدید: 1148 بازدید

میسوزم از درد در بین کوفه

از قوم نامرد ای افتاب عشق برگرد

مظلوم حسین

به دیوار گلین کوفه سر را می گذارم

تب یارم ز دیده اشک میریزم

برای اینکه از این راه برگزدی دگر راهی ندارم

نگاهم بر نگاه اسمان و دست خود را می زنم بر دست دیگر

الهی مانده ام تنها و مظطر

بگو با دلبرم برگرد کوفه شهر نامردی و بی عهدیست برگرد

به جان حاجی شش ماهه برگرد

میسوزم از درد در بین کوفه

از قوم نامرد ای افتاب عشق برگرد

مظلوم حسین

میان ترکش خود حرمله تیری شبیه نیزه دارد

نمیدانم هدف چیست هدف یا چشم زیبای امیر خیمه فرزند زهراست

و یا مشک پر از اب و و یا حلقوم نازک تر ز گلهای بهاری

و یا در سینه ای که بوسه گاه خاتم پیغمبران است

دل های نامرد دور از محبت

چون اهن سرد ای افتاب عشق برگرد

مظلوم حسین

به روی خانه هاشان سنگ و هیزم

برای پیشواز دختر حیدر

همه ساعت شمارند

به سینه غیر بغض زاده حیدر ندارند

بیا برگرد و رحمی بر دل زینب نما و

خاطر این قاصد بیچاره را اسوده فرما

شد شسته با خون با خون فرقم

این صورت زرد ای افتاب عشق برگرد

مظلوم حسین

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر