ندارد ابر اشکی را که ما داریم باران هم * حاج امیر کرمانشاهی

بازدید: 1365 بازدید

ندارد ابر اشکی را که ما داریم باران هم

ندارد شور اشک دیده ما را نمکدان هم

به دنبال دوای درد خود جایی نمیگردیم

که ای محبوب ما همواره درد از توست درمان هم

تو چون پروردگاری و نه تنها امت اسلام

که بر تو می کند تعظیم حتی نامسلمان هم

تو آن دست کریمی که گره وا میکنی از خلق

گره هایی که حتی وا نخواهد کرد دندان هم

من از آیات فجر و مریم و اسراء فهمیدم

که نازل شد برای روضه خواندن از تو قرآن هم

رسید از راه ایام وصال و پای من لنگ است

اگر لب تر کنی سوی تو آیم لنگ لنگان هم

نجف تا کربلا راه رسیدن تا خداوند است

خدایی که نخواهم یافت در حج فراوان هم

دل مجنون نه در گلزار در صحرا شود آرام

ولی این روزها پس میزند ما را بیابان هم

به انگور نجف محتاج تر از ما نخواهی یافت

چه انگوری که مثلش را نمی یابند مستان هم

عراقی ها به سمت بارگاهت راه افتادند

دری بگشای ای باب کرامت سوی ایران هم

مسیح از دور می آید کلیم از طور می آید

شبیه مور می آید عصا کوبان سلیمان هم

حرم محتاج زائر نیست وقتی مادرت باشد

که زهرا میزبان کربلای توست مهمان هم

ضریحی در خراسان التیام زخم هجران است

کمال عجز را بنگر که محرومیم از آن هم

شکایت میکنم بر تو از این هجران طولانی

از این دنیای تلخی که ندارد قصد پایان هم

دلم سیر است از دنیا بگیر ای عشق جانم را

مگر پایان بگیرد در زمان مرگ هجران هم

شاعر: علی ذوالقدر

.
.

 

شب اربعین ۱۳۹۹ حاج امیر کرمانشاهی


لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر