نغمه ای در مدینه پیچیده * حاج محمود کریمی

بازدید: 476 بازدید

نغمه ای در مدینه پیچیده

که بشارت بشیر آمده است

کاروانی که رفته برگشته

پیشوازش سفیر آمده است

بی بی‌ ام البنین بده مژده

سایه بانت دوباره می آید

نه فقط زینب و رباب و حسین

تازه یک شیرخواره می آید

باز هم خانه میشود روشن

گرد تو باز میشود غوغا

شانه ها میزنی و میبافی

باز گیسوی دخترانت را

لحظه بعد پای دروازه

دل ام البنین طپیدن داشت

عاقبت کاروان ز راه آمد

کاروانی که وای دیدن داشت

هیچکس را میانشان نشناخت

هیچ یک از مسافرانش را

گشت ام البنین ندید اما

بین آن جمع سایبانش را

همه آشفته و پریشان موی

چهره ها خاکی است و پژمرده

چهره هایی هنوز میگوید

چقدر چوب خیزران خورده

مات در بینشان کمی چرخید

رنگهای پریده را میدید

چشم تارش نمیکند باور

دختران خمیده را میدید

حال و روز غریبه ها را دید

گفت با خود کجاست مقصدشان

سر و پای همه پر از زخم است

حق بده او نمی شناسدشان

آمد از بینشان شکسته ترین

بانویی که ندیده بود او را

بانویی که به یاد او آورد

یاد دیوار یاد پهلو را

به نظر آشناست اما کیست

آمد و راه چاره ای را داد

زینبش را شناخت وقتی که

دست او مشک پاره ای را داد

گفت مادر سرت سلامت باد

پاسخش داد پس حسینم کو

گفت عثمانت از نفس افتاد

پاسخش داد پس حسینم کو

گفت عون تو را به نی بردند

پاسخش داد پس حسینم کو

جعفرت را به نیزه آزردند

پاسخش داد پس حسینم کو

گفت مشک و علم به غارت رفت

ناله ای کرد پس حسینم کو

سر عباس هم به غارت رفت

ناله ای کرد پس حسینم کو

گفت دیدم میان گودالش

لبش از تشنگی به هم میخورد

بشکند دست حرمله تیرش

پیش چشمان مادرم میخورد

تا کسی جا نماند از غارت

سپر و خود و جوشنش بردند

سر او روی دامن زهراست

زود پیراهن از تنش بردند

گیسویش روی خاکها وا بود

چشم هایش به قاتلش افتاد

رفت از هوش مادرم وقتی

رأس سرخی مقابلش افتاد

شاعر: حسن لطفی

 

.
شب ۲۸ ماه صفر ۸۹ حاج محمود کریمی
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی  » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر