پدر جانم بیا ای جان جانانم * حاج محمود کریمی

بازدید: 1906 بازدید

پدر جانم بیا ای جان جانانم رخ تو ماه تابانم بیا تا که بیندازم

به پای تو سر و جانم

ندارد جوهر دیگر صدای سرد من ای عشق سوزانم

دلی با شوق دیدار تو چون شمع فروزانم

اگر امشب نیایی دیدنم تا صبح فردا ای پدر زنده نمی مانم

سر سر نیزه ها دیدم سرت بابا به قربان دو تا چشم ترت بابا

چه شد با پیکرت بابا

به دست ساربان دیدم شبی انگشترت بابا

بخوان قران فدای لهجه خونین و داغ حنجرت بابا

ببین زخم فراغ و ضربه شلاق چه کرده با وجود دخترت بابا

به نیزه چون سرت میرفت و می امد

تمام دشت و صحرا کوفه و شام بلا پر می شد از اواز زهرا مادرت بابا

به قربانت پدر جانم بیا دیگر ز راه ای انکه می رفتی به قربانم پدر جانم

گمانم این که میاید طبق در دست بسته بر کمر شلاق

اورده برایم سفره نانی ولی نه این غذای قافله نیست

چرا که پای سر پوشش نشسته رنگ خون و بوی یار اشنا دارد

صفا دارد ولی با خویش می گفتم رقیه هم خدا دارد

رسیده تا شود شمع شب تار یتیمان و اسیرانی

که با موی پریشان جای کرده جملگی در گوشه ویران

بیا خوش امدی اما ندارم قوتی تا که به پیش تو به پا خیزم پدر جانم

به دست زخم خورده می کنم از صورتی که خورده بر ان چوب و سنگ و تیر و خاک و اتش

پرده بر داری ولی مبهوت و حیران و

سرت اینجا ولی تن در بیایان و به روی خاک سوزان مانده بی جان و

الهی من بمیرم بی کفن با نعش عریان و

چه امد بر سرت از حمله خیل سواران و

شکست انجا میان زخم هایت چوب پیکان و

بشویم زخم های تو را یا بگردم گرد تو بابا نمی دانم

 

.
.

متن شعر مداحی پدر جانم بیا ای جان جانانم

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر