پهلو گرفته است از اشک چشم * حاج محمود کریمی

بازدید: 566 بازدید

پهلو گرفته است از اشک چشم سوخته دارو گرفته است

سر با سر امده او پیش پاش از مژه جارو گرفته است

از نور از طبق انگار چشم بی رمقش سو گرفته است

وقت قدم زدن قامت خمیده دست به زانو گرفته است

مثل گل سریست این لخته های خون که به گیسو گرفته است

تقصیر زجر بود از چشم های عمه اگر رو گرفته است

خورشید صورتش از زیر گونه تا سر ابرو گرفته است

رد غلاف نیست انگار تازیانه به بازو گرفته است

لب باز می کند کنج خرابه با پدرش خو گرفته است

قصه به سر رسید جانم به لب رسید که از تو خبر رسید

طاقت ندارم و جز بوسه بر گلوی تو حاجت ندارم و

می بوسمت ولی هدیه به غیر گریه برایت ندارم و

من دختر تو ام به دختر تو شباهت ندارم و

تو رفتی از برم از ان به بعد یک شبه راحت ندارم و

از شمر و حرمله از زجر انتظار محبت ندارم و

اذیت شدم ولی من نیتی به غیر شفاعت ندارم و

دشنام میدهند با دختران شام رفاقت ندارم و

هی میخورم زمین مثل گذشته ان همه قدرت ندارم و

چون مثل فاطمست از این قد خمیده شکایت ندارم و

دیگر نشانه ای جز پنج خط سرخ به صورت ندارم و

بابا از معجرم نپرس رغبت به صحبت از شب غارت ندارم و

لطفی کن ای پدر امشب به جای عمه مرا با خودت ببر

میرفت قافله دورش پر از حرامی سر مست هلهله

یک مرتبه بخند من قول میدهم نکنم از کسی گله

این چشم های تار امشب برای دیدن تو گشته مسئله

باید چکار کرد با این همه کبودی و این قدر ابله

باید از این به بعد با عمه ام نشسته بخوانیم نافله

سیلی به جای خود مانده به گردنم رد انگشت

خوردم زمین شبی بین من و نگاه تو افتاد فاصله

من فکر میکنم ظلمی که زجر کرده نکردست حرمله

دندان من شکست ایینه کلام پریشان من شکست

***

ساربان ضربه دستش چقدر سنگین است

تازه انگشتر او سنگ یمن هم دارد

زخم های سر و روی پدرش را که شمرد

گفت با عمه چرا زخم دهن هم دارد

 

.
.

متن شعر مداحی پهلو گرفته است از اشک چشم سوخته دارو گرفته است

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.