چشم تو گشت و از همه ما را خطاب کرد * حاج محمود کریمی

بازدید: 768 بازدید

چشم تو گشت و از همه ما را خطاب کرد

لطفش بلند باد که کار ثواب کرد

هر کس که بندگی تو را انتخاب کرد

او را نگاه مادرت عالی جناب کرد

گفتیم بعد حضرت زهرا حسین جان

اشفته زلفم و شب طوفانم ارزوست

کنعانم ارزوست سلیمانم ارزوست

یک بار از لب تو حسن جانم ارزوست

با خون رقم زنم که دو سلطانم ارزوست

امشب بیا بزن رگ ما را حسین جان

مست است ان که بر در میخانه ایستاد

مرد است ان که تا ته پیمانه ایستاد

سر نیست ان سری که روی شانه ایستاد

بر پای عشق جز تو که مردانه ایستاد

کو نیست غیر زینب کبری حسین جان

تو میرسی و با تو خبر ها یکی یکی

لبخند میزنی به پسر ها یکی یکی

افتاده اند پیش تو سر ها یکی یکی

با ماه هاشمیت قمر ها یکی یکی

عباس نوکرم شب فردا حسین جان

شعرم رسیده است به ابیات اذری

هر کیم الر محضر اقام نوکری

زهرا الر خادم عباس مادری

زینب واری نقده ابالفضل یاوری

نقش الدی روی بیرق سقا حسین جان

ما پیر میشویم شبیه حبیب تو

شبهای جمعه ایم پر از بوی سیب تو

امشب سلام ما به لب بی نصیب تو

ما را که کشته است صدای غریب تو

جان خواستی به چشم بفرما حسین جان

 

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر