کاروانی پر دلهای بلا نوش * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 606 بازدید

کاروانی پر دلهای بلا نوش و

بلا جوش و پر از سینه ی مدهوش و

ز هر زمزمه خاموش

به جز ذکر خدا خانه و کاشانه

به دوش از تب سوزنده ی صحرای غریبی

پی رخسار حبیبی پی دامان طبیبی

چه نصیبی چه شکیبی و

پر از شور عجیبی

همه سر مست ز بوی خوش جان پرور سیبی

به دل دشت پر از خار پر از سنگ

در این سوی بیابان در آن سوی دو دریا

دو صد نخل پدیدار رسیدند

پی قافله سالار که فرمود که همین جاست

همان وعده ی دیدار همان لحظه ی دیدار

دگر بار گشایید و بیایید و بیابید

در این دشت خدا را خدا را آه

از آن لحظه که آمد به ادب

با دلی از عشق لبالب

به بر ناقه ی زینب

طرفی قاسم و جعفر

طرفی حضرت اکبر

چه شکوهی چه جمالی

چه جلالی چه کمالی

چه قیامی چه مقامی

چه سلامی همه مبهوت

تماشای علمدار سپه دار

که این بار علم را چو ستونی به زمین کوفت و

پا کرد رکاب و به ادب گفت به خاتون دو عالم

که قدم بر سر این خاک گذارید و

بیایید از آن محمل عرشی

که فلک دید ملک فرش شد و

با جبروتی به زمین باز نهاد آن کف پا را

همه از ناقه زمین آمده و

در حرمی خیمه گزیدند و نشستند

ولی دخترکی دست گره کرده

سر دوش عمو مانده و با زمزمه ای

دل ز دلش برده و گاهی پی نازی و

گهی در پی بازی

دو چشمان عمو بسته و می بوسد و می بوید و

می گوید عمو جان نروی هیچ زمان

از برمان فخر کنم بر همه ی دخترکان و

دل من قرص بود تا که به دوش توأم و

سایه تو هست سر اهل حرم

دعایم که خدا از تو جدا آه نسازد

حرم و محمل ما را

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net
#Mohjat

مطالعه بیشتر