کنار خیمه ها میزد قدم * حاج مهدی رسولی

بازدید: 1759 بازدید

کنار خیمه ها میزد قدم

با عزت و هیبت

مباد آنکه نسیمی بی اجازه رد شود

از لا به لای خیمه ناموس آل الله

ناگاه از میان لشکر کوفه کسی آمد

کسی نه کمتر از خار و خسی آمد

کنار خیمه ها فریاد زد شمرم

امان نامه برای زاده ام البنین دارم

عباس لرزید از خجالت سر به زیر افکنده

وقتی میشود یک مرد

از لبهای خشک کودکان شرمنده

وقتی میشود باید سکینه هم بیاید

با لبی خشکیده

به میدان میرود با چند مشک خالی و

اطفال شادند

و اما عمه سادات چشمانش به قد و قامت عباس

داری میروی پشت و پناه خیمه گاه ما پناه ما

به میدان میرود جنگی نمایان می کند

تا بر شریعه میرسد فورا کفی از آب میگیرد

نهیبی میزند بر آب آقایم حسین تشنه است

حرم تشنه گل پیغمبرم تشنه

لبان خواهرم تشنه

علی اکبر که عطشان جان سپرد اما

علیِ اصغرم تشنه

به دوشش مشک آب و

روبرویش لشکری بی تاب و

در انبوه نخلستان کمان داران کمین کردند

و خونخواران کمین کردند

و با یک ضربه شمشیر دست افتاد و

دست دیگرش در راه اربابش حسین افتاد و

مشکش را به دندان برد و دارد

گوشه چشمی سوی خیمه

ای رباب و ای سکینه

حسین آمد به سمت علقمه

زهرای اطهر مادرش برگشت

 

کنار خیمه ها میزد قدم

.
.

شب تاسوعا محرم ۱۳۹۹ حاج مهدی رسولی

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر