کنون که صاحب مژگان شوخ * محمدحسین پویانفر

بازدید: 630 بازدید

کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی

نگاه دار دلی را که برده‌ ای به نگاهی

مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد

که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی

چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد

چه مسجدی چه کنشتی چه طاعتی چه گناهی

مده به دست سپاه فراق ملک دلم را

به شکر آن که در اقلیم حسن بر همه شاهی

بدین صفت که ز هر سو کشیده ‌ای صف مژگان

تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی

چگونه بر سر آتش سپند وار نسوزم

که شوق خال تو دارد مرا به حال تباهی

به غیر سینه صد چاک خویش در صف محشر

شهید عشق نخواهد نه شاهدی نه گواهی

اگر صباح قیامت ببینی آن رخ و قامت

جمال حور نجویی وصال سدره نخواهی

رواست گر همه عمرش به انتظار سرآید

کسی که جان به ارادت نداده بر سر راهی

تسلی دل خود می‌دهم به ملک محبت

گهی به دانه اشکی گهی به شعله آهی

فتاد تابش مهر مهی به جان فروغی

چنان که برق تجلی فتد به خرمن کاهی

شاعر: فروغی بسطامی

.

? اخبار، اشعار و محصولات مهجه را در کانال تلگرام دریافت کنید

? اشعار کامل محرم ۱۳۹۷ مداحان رو از اینجا دانلود کنید

? www.mohjat.net

? @mohjat_net

مطالعه بیشتر