کوثر اشک من از ساغر و پیمانه توست * حاج محمود کریمی

بازدید: 586 بازدید

کوثر اشک من از ساغر و پیمانه توست

دل اتش زده ام شمع عزا خانه توست

جگر سوخته خاکستر پروانه توست

شعله های دلم از اه غریبانه توست

ای تو را به قدم زائر کویت گل من

وی خراسان تو تا صبح قیامت دل من

درد جان را تو طبیبی تو طبیبی تو طبیب

بزم دل را تو حبیبی تو حبیبی تو حبیب

بی تولای تو دل را نه قرار و نه شکیب

تو غریب الغربایی و همه خلق غریب

نه خراسان که سماوات و زمین حائر توست

دور و نزدیک ندارد دل ما زائر توست

ای قبول غم تو گریه نا قابل ما

اتش عشق تو در روز جزا حاصل ما

مایه از خاک خراسان تو دارد گل ما

ما نبودیم که میسوخت به یادت دل ما

سال ها اتش غم شمع صفت ابت کرد

زهر در سینه شرابی شد و بی تابت کرد

تو به خلقت پدری و تو به زهرا پسری

مثل جد و پدرت از همه مظلوم تری

تو جگر پاره پیغمبر و پاره جگری

بلکه بی تاب تر از بسمل بی بال و پری

میزبان تو شد ای جان جهان قاتل تو

کس ندانست ندانست چه شد با دل تو

تو که سر تا به قدم اینه توحیدی

به چه تقصیر چو بسمل به زمین غلطیدی

مرگ را دور سرت لحظه به لحظه دیدی

همچنان مار گزیده به خودت پیچیدی

که گمان داشت که با ان غم پیوسته تو

قتلگاه تو شود حجره در بسته تو

به ابی انت و امی که چه امد به سرت

داغ معصومه مظلومه به جان زد شررت

تو زدی بال و پر و کرد تماشا پسرت

بس که بر شمس رخت ریخت ستاره قمرت

شرر اه بر امد ز نهادت مولا

صورتت شسته شد از اشک جوادت مولا

طایر روح غریبانه پرید از بدنت

قاتلت اشک فشان بود به تشییع تنت

خبر از غربت تن داشت فقط پیروهنت

کرد با خون جگر دست جوادت کفنت

چوب تابوت تو بر شانه جان همه بود

جای معصومه تو اشک فشان فاطمه بود

بانوان چشم ز مهریه خود پوشیدند

دور تابوت تو پروانه صفت گردیدند

اشک ها بود که بر غربت تو باریدند

لاله از خون جگر بر سر راهت چیدند

مرد ها مثل زنان شیونشان بر پا بود

دور تابوت تو ذکر همه یا زهرا بود

ای خدا سوختم از گریه دل از کف دادم

کاش میسوخت فلک از شرر فریادم

کاش میداد غم شام بلا بر بادم

یاد خاکستر و سنگ لب بام افتادم

پای تابوت رضا چنگ و نی و دف نزدند

همه سیلی زده بر صورت خود کف نزدند

دور تابوت تو بر چهره اگر چنگ زدند

لیک پای سر جد تو همه چنگ زدند

دور تابوت تو ناله ز دل تنگ زدند

دور زینب همه از چار طرف سنگ زدند

تا شرار از جگر و ناله ز دل برخیزد

اشک میثم به تو و جد غریبت ریزد

شاعر: استاد سازگار

 

 

حاج محمود کریمی / شب ششم ماه صفر ۱۳۹۵

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر