گرفت شانه به دست و کشید بر سرشان * حاج محمود کریمی

بازدید: 933 بازدید

گرفت شانه به دست و کشید بر سرشان

گلاب زد به سر گیسوی معطرشان

لباس رزم بپوشاندشان و میدانست

که خیره مانده به انها نگاه اخرشان

چقدر خوش قد و بالا چقدر حیدری اند

چقدر خوش قد و بالا چقدر حیدری اند

قسم به شیر حلالی که داده مادرشان

گرفته اند ز عباس درس رزم و کنون

نداشت تاب و تحمل کسی برابرشان

تمام دار و نداری که دارد اینانند

امید و ابرویش قامت صنوبرشان

نبود اب که ریزد به پشتشان اما

دو بوسه ای زد و قران گرفت بر سرشان

حضور پیر خرابات یادتان نرود

قسم به مادر سادات یادتان نرود

نشسته ام که بگریم دو یاس پرپر را

چه سان چگونه چه گویم جواب خواهر را

چگونه این دو بدن را به شانه ام گیرم

دو پر شکسته دو زخمی دو جسم بی سر را

به شانه های خمیده نمی توانم برد

به خاک می کشم و میبرم دو اکبر را

شکستن پر و بال کبوتران دیدم

ندیده ام غم پر کندن کبوتر را

کسی ندارم و بیرون کشیدم از تنشان

چقدر نیز شکسته چقدر خنجر را

شکسته است غرورم برابر زینب

خدا کند که بگیرند چشم مادر را

خدا کند که نبیند اگر به نی بیند

سر دو کودک خود با سر برادر را

خدا کند که پس از ما کسی نسوزاند

نخی ز چادر او و نخی ز معجر را

****

همه رفتن ولی موندن گلای خسته زینب

توی خیمه گرم گریه جونشون اومده بر لب

هر دو تاشون با نگاشون  بهم میگفتن

برای اذن جبهه رفتن بیار اسم مادرت رو

جون مادر جون بابا جون زینب

که برات خیلی عزیزه یه نگاه کن

التماس خواهرت رو

انقده گریه کنم تا زیر پاک گل بشه اما

پیش چشمات برن اون دست گلای باغ زهرا

چرا از حسن قبوله نه یکی چند تا فدایی

من و قابل نمی دونی تو که خیلی با وفایی

بچه هام برات میمیرن زندگیشون بودن توست

اگه تو خیمه بمونن خونشون به گردن توست

مادر از اشکای بچش میخونه تفسیر گریه

یکیشون زانو بغل کرد یکیشون زد زیر گریه

جهت دانلود صوت کلیک کنید

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر