گرچه جز خانه تو خلوت ما نیست * سید مهدی میرداماد

بازدید: 795 بازدید

گرچه جز خانه تو خلوت ما نیست که نیست

هر چه گشتیم در این میکده جا نیست که نیست

من به جز نام تو نامی نشنیدم بی شک

جز صدای تو در این در صدا نیست که نیست

کاسه ای اشک و دو جرعه نفسی با یادت

شهر مارا به جز این آب و هوا نیست که نیست

صبح در شهر تو یک عده گدا آمد و شب

هر چه گشتیم ندیدیم گدا نیست که نیست

بس که اخبار غدیرت همه جا پیچیده

خبری جز خبرت هیچ کجا نیست که نیست

بر جهاز شتران حرف پیمبر این بود

دست بالا تر از این دست خدا نیست که نیست

فوق ایدیهم اگر هست یدالله علیست

آی بیراهه مبادا بروی راه علیست

باید این خطبه میان همگان پخش شود

سینه سینه ضربان در ضربان پخش شود

باید این چشمه که امروز به راه افتاده

مثل رودی که بود در جریان پخش شود

چون نسیمی که شود پیک بهاران خدا

این سخن از پدران بر پسران پخش شود

مادرم خواست که با شیر محبت دادن

نمک عشق تو در هر شریان پخش شود

چهارده قرن گذشتست ولی جا دارد

خبرت صدر خبر های جهان پخش شود

این خبر را به موذن برسان تا هر روز

بر سر ماذنه در بین اذان پخش شود

از شبم کاش نگیری نفسی ماهه مرا

اشهدان علیا ولی الله مرا

ما که عمری دل در عشق اسیری داریم

چه غم از آتش دوزخ که مجیری داریم

روزی ام را در این خانه نوشتست خدا

بی سبب نیست که چشم و دل سیری داریم

راست گفتند که راه تو به خورشید رسد

راستی بهتر از این راه مسیری داریم

همه دیدند پیمبر چه وزیری دارد

همه گفتند از این پس چه امیری داریم

بعد هر یا علی ام زمزمه ام یا زهراست

بهتر از این چه مراعات نظیری داریم

هم ردیف دل دریا که به غیر از دریاست

بهترین قافیه ی خانه ی مولا زهراست

سفره را باز کن ای شاه گدا آمادست

به یتیمان بگو امروز غذا آمادست

سوره ی مائده نازل شد و ما فهمیدیم

لب این برکه غذای دل ما آمادست

بس که این عید بزرگ است برای بخشش

بیشتر از همه اعیاد خدا آمادست

اختیار سر ما دست دو ابروی شماست

بکشان تیغ دو دم را که منا آمادست

دردم این است که ای خواجه مرا دردی نیست

ور نه در دست طبیب تو دوا آمادست

کنج ایوان نجف پای برهنه دل خون

هر که دارد هوس کرب و بلا آمادست

باز هم بوی محرم همه جا پیچیده

تا کمی روضه بخوانی فضا آمادست

اگر مطرب آهنگ دیگر نمی زد

چو نی بر دل و جانم آذر نمیزد

به نی گر نمی بود دم ساز لعلش

دو صد طعنه بر قن و شکر نمیزد

علی آن که گر قدرت او نبودی

خدا نقش این چار دفتر نمیزد

خدا را خدایی نمی گشت ظاهر

گر او نعره الله اکبر نمیزد

چنان کند در را از ان حصن سنگین

که گر حلم او حلقه بر در نمیزد

زمین را هم از جا بکند و فکندی

به جایی که مرغ نظر پر نمیزد

پی دفع شک خداییست ور نه

نبی بانگ بر وی برادر نمیزد

گر از شوق دیدار قنبر نبودی

بهشت این همه زیب و زیور نمیزد

 

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر