یه روزی میون همین کوچه ها * کربلایی جواد مقدم

بازدید: 449 بازدید

یه روزی میون همین کوچه ها

یه پستی غرورش رو محکم شکست

نه تنها غرورش از اون ضرب دست

که گوشواره مادر شهم شکست

یه روی میون همین کوچه ها

یه پروانه میسوخت بال و پرش

یه روزی جلو چشم باباش علی

لگد مال شد چادر مادرش

یه روزی میون همین کوچه ها

دره خونشون شد پر از هم همه

به دستای باباش بستن طناب

میمومد صدا ناله فاطمه

یه روزی به دست همون ادما

جلو چشم داداش و خواهرش

به ضرب لگد بین اون شعله ها

دره خونه افتاد رو مادرش

شد اخر براش تلخ ترین خاطره

ز یادش نمی برد اون لحظه رو

به پشت در افتاده بود مادر و

صدا میزد اون دم فقط فضه رو

هنوزم پس از طی این قرن ها

میدونن این و اهل عالم همه

که هست روز قتل امام حسن

همون روز قتل بی بی فاطمه

حسن جان حسن جان حسن

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر