و دانه ریخت بیایی کبوترش باشی دوباره آینه ای در برابرش باشی نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی میان…
ای دختر خورشید ای خواهر دریا زهرا ترین زینب زینب ترین زهرا ماه مقیم قم مهتاب بیت النور در سایه سار توست…
جان من جانان من دین من ایمان من شغل من شد نوکری روضه اب و نان من من سگ کوی حسینم قطره…
از آن زمان که خواهر سلطان ما شدی بانو شما ملیکه ایران ما شدی از آسمان وجود تو بر ما نزول کرد…
غرق در اندوه و غمم رفته ز کف چاره من در طلبت روز و شاب این دل اواره من داغ من از…
گریه میکنم آخ مثه بچگیام یه شبه دیگه ام بشه روضه بیام تویی و شب روشن توی چشام منم و دل تیر…