دوباره بارون رحمت رو کویر دل میباره یه آقایی اومده که بوی پیغمبرو داره گذر ملائکه باز رو خاک مدینه افتاد میرسن…
ای رخت چراغ هدی یا محمد ابن علی پنجمین ولی خدا یا محمد ابن علی یا مولانا یا محمد ابن علی نجل…
میتابه نور رحمت میون کهکشون گل بریزید که اومد آقای مهربون شب جشن تو شب کرامته خواهش ما برات زیارته آرزوی نوکرات…
شهر مدینه ماتم سرایم من یادگار کرب و بلایم دیدم چگونه سرها از تن جدا شد آقای عالم جسمش عریان رها شد…
دم آخر دلش از غصه پره که به هر بهونه گریه میکنه روضه های کربلا رو هر نفس دوباره میخونه گریه میکنه…
با سن کم روضه ی مکشوفه دیدی با عمه هات بمیرم زندان کوفه دیدی مصیبت ندیدی به اندازه ی شام به زحمت…