

متن شعر
بازم یه کوچه و بازم یه خونه و
بازم یه عده بی حیا با تازیونه و
سرزده اومدن لگد به در زدن
باز بی اجازه وارد یه خونه ای شدن
کجای دنیا یه پیر مرد و
با دست بسته روی خاکا میکشونن
کجای دنیا کدوم جهنم
هیزم میارن و بهشت و میسوزونن
کجای دنیا یه عده نا مرد
دست یه مرد و جلوی زنش میبندن
کجای دنیا وقتی میبینن
یه پیر مردی بی عصاست بهش میخندن
ای وای از این غریبی
****
بازم یه کوچه و یه عده بی حیا
بازم یه خونه که میسوزه بین شعله ها
به یاد چادر خاکی مادرش
زمزمه میکرد زیر لب با چشمای ترش
کجایی مادر دلم گرفته
بازم یه کوچه و غروب غم گرفته
صورت نیلی صدای سیلی
یه عمره خواب راحت و ازم گرفته
هی پشت مرکب خوردم زمین و
بلند شدم ولی بازم افتادم از پا
به دست و بازوم به چشم و ابروم
هر تازانه ای که خورد گفتم یا زهرا
ای وای از این غریبی
****
بازم یه بی پناه یه شاه بی سپاه
مثل همیشه روضمون رسید به قتلگاه
کجاست پیکرش چی اومده سرش
دیگه نگم تو قتلگاه چی دیده خواهرش
ای داد بی داد از مرکب افتاد
این بی حیا کیه سرش میکشه فریاد
وای از زمونه دل پریشون
یه خواهری با دل خون روضه میخونه
او می دوید و من می دویدم
تا قتلگاه خودم رو با زانو کشیدم
او می برید و من می بریدم
نگم تو قتلگاه چه حرفایی شنیدم
.
![]()
سید مهدی میرداماد
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید


مهجه | دانلود جدیدترین نوحه ها همراه متن مداحی