

متن شعر
خبر داری تب کردم ای بابا خبر داری پر درم ای بابا
خبر داری که گوشواره هام و توی خیمه گم کردم ای بابا
خبر داری چهل منزل پی تو میگردم ای بابا
خبر دارم افتادی از نیزه خبرداری افتادم از ناقه
از اون شب که دشمن من و میزد هنوز ای بابا صورتم داغه
خبر سنگینه عدو بی دینه دیگه چشم من نمی بینه
****
چرا اینقدر قلبم اشوبه دلم داره تو سینه میکوبه
چرا صورتت زخمی سنگه رو لبهاتم انگار جای چوبه
نپرس از من از احوالم تو خوب باشی حال من خوبه
نداری تو عمامه من معجر موهات سوخته موی منم سوخته
شدم جون بر لب میرم من امشب حلالم کن عمه جون زینب
.
![]()
سید مهدی میرداماد
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید


مهجه | دانلود جدیدترین نوحه ها همراه متن مداحی