خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت * حاج محمود کریمی

نویسنده:
بازدید: 1052 بازدید
محمود کریمی
.

خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت

رسید هیزم و اتش به شاخسار انداخت

میان معرکه سلمان خداش خیر دهد

دوید و زود عبا را روی نگار انداخت

دری که ساخته بودم به من خیانت کرد

گرفت اتش و خود را به روی یار انداخت

زن جوان مرا میزدند نامردان

مدینه فاطمه ام را به احتزار انداخت

چقدر چادر زهرا به پاش میپیچید

گل مرا وسط کوچه چند بار انداخت

از ان به بعد که برگشت فاطمه زینب

دو گوشواره خود را دگر کنار انداخت

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

متن کامل