بازدید: 2193 بازدید
کربلایی جواد مقدم

در کنج زندان بلا جان می سپارم

غیر از غم یاران خدایا غم ندارم

سر تا به پایم همچو شمعی آب گشته

چون مرغ پر بسته شده این حال زارم

در غصه و تاب و تبم جانم رسیده بر لبم

خلصنی یا رب

*******

باب الحوایج هستم اما خود گرفتار

من اشنای یارم و در بند اغیار

می سوزم و می سازم از جور زمانه

زندان به یاد حق برایم گشته گلزار

قوتم فقط سیلی شده رویم دگر نیلی شده

خلصنی یا رب

*******

 چشم فلک بر غربت آقا ببارد

تنها و مظلومانه او جان می سپارد

این لحضه های آخر عمرش خدایا

بر روی لبهایش چنین زمزمه دارد

رضا کجایی پسرم نور دو چشمان ترم

خلصنی یا رب

دانلود فایل صوتی از اینجا

.

 

 

کربلایی جواد مقدم
جدیدترین اشعار ” مشاهده

eitaa.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
Mohjat.net

متن کامل