بازدید: 1455 بازدید
حاج محمود کریمی

دلبر و دلدار دل بی دلان

جان جهان عمه صاحب زمان

صحن و سرایت حرم مرتضاست

مسجد بالای سرت کربلاست

آینه هایت همه الماسی است

رنگ و لعاب حرم عباسی است

نور فشان شب دی جور تو

نور تویی شور تویی طور تو

کوثر و یاسین تو و اعراف تو

عین تویی شین تویی و قاف تو

مکه تو زمزم تو صفا مروه تو

مثنوی دل غزل و شروه تو

ای که صلاتی و سیامی علیک

حضرت معصومه سلام علیک

این که حریمش حرم ماسواست

خواهر دردانه و عشق رضاست

بی هوایش پری نمی ماند

چشم های تری نمی ماند

واژه عاشقی وسط باشد

واژه بهتری نمی ماند

تا که قم هست و هست معصومه

بی حرم مادری نمی ماند

بانوی ما اگر اشاره کند

به ابالفضل به تن ما سری نمی ماند

با وجود تو امام رضا

صحبت از محشری نمی ماند

یا بدون مقام خواهری ات

عزت خواهری نمی ماند

=====================

ای کریم همه فدای تو ایم

گریه کنای غصه های تو ایم

با غم و غصه اشنا بودی

مثل یک بغض بی صدا بودی

از همان کودکی همان اول

غرق دریای غصه ها بودی

زخم زنجیر و ساق پای پدر

به غم و درد مبتلا بودی

راهی ات کرد بغض دلتنگی

راهی دیدن رضا بودی

تو رسیدی به کشور ما و

مورد احترام ما بودی

همه گل ریختند روی سرت

گرچه از دلبرت جدا بودی

یادت امد دلی که سوزان شد

خواهری را که سنگ باران شد

خواهر گفت اشک سهم من است

ای برادر چقدر دل شکن است

این که یک خواهری نگاه کند

به برادر که پاره پیروهن است

بدنت را محاصره کردند

حاصلش اه زیر و رو شدن است

تقصیر من است زیر و رویت کردند

ای کاش گلوت را نمی بوسیدم

تو را به خاطر درهم چه در همت کردند

در همت کردند و می بینم

نیزه هایی که سهم یک بدن است

لشکر کوفه را کفن کردند

بدن تو هنوز بی کفن است

خواهرت می رود ولی افسوس

حاصلش روی خاک پاره تن است

در گلو بغض بی صدا مانده

بدنت روی خاک جا مانده

 

 

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.

مهجه |  www.Mohjat.net

@mohjat_net

 

متن کامل