متن شعر
دنیا شب است و شب گذرگاه عبور است
پایان این شام بلا صبح ظهور است
باید بتابد آفتابی از مدینه
باید بیاید آن امیر بی قرینه
خون شهیدان فرش سرخ راه مهدیست
عالم همه حیران روی ماه مهدیست
می آید و عالم به حیرت مینشیند
شیعه به شوق روز رجعت مینشیند
می آید و ما را به دلبر میرساند
ما را به روی خاک مادر میرساند
فرزند زهرا سوی میدان خواهد آمد
او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد
نصر من الله است فتحی که قریب است
این روزها احوال مظلومان عجیب است
باد آمد و از طاقچه آیینه افتاد
داغی پس از داغ دگر بر سینه افتاد
ما سوختیم از داغ فرزندان زهرا
عالم فدای تربت پنهان زهرا
امشب هوای روضه ی ناحیه دارم
امشب دلی چون آتش ضاحیه دارم
حتما خدا میخواست او جاوید باشد
تا که فنا در وادی توحید باشد
آنها که قبل از رفتنش پرواز کردند
آخر شهادت نامه اش را باز کردند
آتش میان سینه ها افروخت آخر
عمامه اش در بین آتش سوخت آخر
یک عمر از جد غریبش روضه میخواند
از مقتل شیب الخضیبش روضه میخواند
آری کسی مانند جدش بی کفن نیست
مانند جدش هیچکس دور از وطن نیست
پیراهن جدش به غارت رفت آخر
بعد از حسین زینب اسارت رفت آخر
دروازه ی ساعات گریان بود زینب
یک اربعین پاره گریبان بود زینب
زینب کجا و مجلس اغیار کوفه
زینب کوچه و کوچه و بازار کوفه
سید مهدی حسینی
بزرگداشت شهید؛
سید حسن نصرالله
مهرماه ۱۴۰۳