ظاهرا داری میری مسجد * سید مهدی میرداماد

بازدید: 1179 بازدید

ظاهرا داری میری مسجد واقعش میری پیش زهرا

داری سمت زخم تیغ میری با هزار تا زخم نا پیدا

مسجد محراب میگه بیا زینب بی تاب میگه بمون

زهرا داره میگه بیا اما ارباب میگه بمون

از بی کسی تو دنیا خسته شدی حق داری

تو مرد بزرگی اما خسته شدی حق داری

از زندگی بی زهرا خسته شدی حق داری

قد قتلل المرتضی یا علی کوفه شده کربلا یا علی

****

شمشیری که منتظر مونده رو سر تو بوسه بندازه

زنده میکنه ماجرای زهرا میخ در خون تازه

خونه دیوار میگه بیا زینب هر بار میگه بمون

داغ زهرا میگه بیا قلب غمبار میگه بمون

از خاطر زخم پهلو خسته شدی حق داری

از قصه طاق ابرو خسته شدی حق داری

از روضه درد بازو خسته شدی حق داری

قد قتلل المرتضی یا علی کوفه شده کربلا یا علی

****

مونده بین رفتن و موندن زینب تو بی پر و بال

روزی میرسه همین زینب بین خیمه گاه و گودال

زخمت داره میگه بمون چشمت داره میگه برو

تیر و دشنه میگه بمون شاه تشنه میگه برو

تشنه وسط یه لشکر خسته شدی حق داری

از بعد علی اکبر خسته شدی حق داری

تنهایی و بی برادر خسته شدی حق داری

 

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر