تاریخ انتشار:
بازدید: 1891 بازدید


مردی غروب کرد وقتی افق شکست متن شعر مداحی
مردی غروب کرد وقتی افق شکست
خورشید دیگری جای پدر نشست
او یک امام بود هر چند بی قیام
او یک رسول بود جبریل شاهد است
در آخرین کلام حرفش نماز بود
او جعفر خداست ، پیری که بود و هست
از ترس بشکند دشمن نماز او
این یک نماز نیست تیغی ست روی دست
از پای منبرش بستند دست او
قومی عبا به دوش جمعی قلم به دست
آتش چه می کند با خانه ی خلیل
کاذب چه می برد از صادق الست
حرف از ثواب شد تشییع آمدند
ای دهر نابکار ای روزگار پست
کاش از ره ثواب جمعی به کربلا
تشییع شاه را بودند پای بست
وقتی افق شکست رأسی طلوع کرد
منبر سنان شد و واعظ بر آن نشست
شعر: محمد سهرابی
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net

Waiting patiently for you to come home and fuck me! https://hdo.ai/DVMQq