

مردی میان خاک و خون مشکی پر از خالی متن شعر مداحی
مردی میان خاک و خون مشکی پر از خالی
این خواب تکراری دمادم کرده بی تابت
وقتی تمام کربلا را دیده ای بانو
در بوسه های آسمان بر دست مهتابت
وقت زبان واکردن عباس در گوشش
گفتی حسین فاطمه آنجاست میبینی
مولا صدایش کن همیشه نه برادر نه
آخر کنارش حضرت زهراست میبینی
زیبا نشانش داده ای از خود گذشتن را
عشق وادب میبارد از طرز قدم هایش
در کوچه تاریخ هم پیداست تا آخر
بوده همیشه رد پایش بعد مولایش
گاهی تأمل کن کمی در گردش دستاس
تا حس کنی امداد یک دست خدایی را
عطری شبیه عطر زهرا دارد این خانه
آری تماشا کن حضوری ماورایی را
من شک ندارم روزگاری تازه میفهمی
می آمده در هر قدم او پا به پای تو
تو مادری کردی برای بچه های او
او مادری کرده برای بچه های تو
با فاطمه هم نامی و این حکمتی دارد
هر چند از روی ادب ام البنین باشی
در کوفه مسمار و در و دیوار بسیار است
باید برای مرتضی زهرا ترین باشی
این آسمان بی کران مهتاب میخواهد
باید بسازی پهلوان کربلایت را
روزی تمام کهکشان بوی تو میگیرد
از بس حسینی کرده ای عباس هایت را
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net