تاریخ انتشار:
بازدید: 1444 بازدید


من نمیگویم غلام دختر پیغمبرم متن شعر مداحی
من نمیگویم غلام دختر پیغمبرم
من نمی گویم که بنشانی کنار قنبرم
من نمی گویم بلالت پا گذارد بر سرم
من نمی گویم ثنایت گشته بر لب گوهرم
من نمی گویم بسوزان تا کنی خاکسترم
لیک می گویم قبولم کن گدای این درم
لیک می گویم قبولم کن گدای این حیدرم
دوست دارم تا ز لطف و مرحمت شادم کنی
دوزخی هستم تو خود از دوزخ ازادم کنی
رو سیاهم زشت کارم گنه کارم بدم
تو به کوی خویش راهم داده ای تا امدم
گر چه مردودم به جان زینبت منما ردم
نامه ای پر از گناه است و تهی باشد یدم
عالمی را سیر کردم اخر این در را زدم
گر روم جایی دگر از پشت این در مرتدم
میثمم یعنی گدای خانه خشت و گلت
غرق دریای گنه چشمم به سوی ساحلت
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net