میروم تا که خون جگر نشوم * حاج محمود کریمی

بازدید: 863 بازدید

میروم تا که خون جگر نشوم

من یتیمم یتیم تر نشوم

شیر ده ساله طفل دیگر نیست

ننگ بر من اگر سپر نشوم

عمه جان نفسم بند امده عمه

میدهم قول دردسر نشوم

نفسش را هنوز میشنوی

رحم کن که بی پدر نشوم

وای بر من اگر که پیش از او

بی سر و دست و پا و سر نشوم

عمه همبار راه سیرم کن

عمه جان عاقبت خیرم کن

همه در ازدحام میخندند

بر نگاه امام میخندند

جای یک جرعه اب بر سوز

جگر تشنه کام میخندند

تا دلش بیشتر بسوزانند

بر زنان خیام میخندند

طبل را اهل کوفه میکوبند

در عوض اهل شام میخندند

سنگ ها بی بهانه میبارد

تیغ ها بی نیام میخندند

تازه اندوه ما شروع شده

رقص سر نیزه ها شروع شده

از شکافی که بر تنش افتاد

لاله ها روی دامنش افتاد

اسمان تار تر شده پیشم

یا دلم از تپیدنش افتاد

مست غارت شدند میبینی

کار با خود و جوشنش افتاد

وای عمه دوباره از ان سو

جای چنگی به پیرهنش افتاد

نیمه جانی هنوز با او لیک

لاله چین فکر چیدنش افتاد

چشم من را بگیر میبینم

کاکلش دست دشمنش افتاد

یاد پرواز شیرخواره نمود

استین را کشید و پاره نمود

گرچه او رفت بهر امدادش

گره افتاد بین فریادش

انچه او دید گفتنش سخت است

گفتنش نه شنیدنش سخت است

دید چشمش تلاطمی جانکاه

صد حرامی به دور بیت الله

پیکرش را که اندکی حس داشت

نفس او هنوز خس خس داشت

اتش شعلع زد توانش سوخت

ناله ای زد که استخوانش سوخت

ریشه هستی مرا نزنید

به دلم خیمه عزا نزنید

او عموی من است نا مردان

از پس و پیش بی هوا نزنید

دوره کردید باغبان مرا

ای تبر ها به شاخه ها نزنید

جای خالی نمانده بر بدنش

این قدر تیغ جا به جا نزنید

مثل قلبم شبیه اکبر شد

شده مثل بوریا نزنید

دل از این نیمه جان ما ببرید

جای بابا سر مرا ببرید

خاک را غرق رد پا نکنید

از عمویم مرا جدا نکنید

مادرش امده به دیدارش

پیش مادر سر و صدا نکنید

پیش چشمان خواهرش این سان

لب خود را به خنده وا نکنید

نیزه ای را که می کشید از تن

بار دیگر دوباره جا نکنید

ای عمو لاله حسن افتاد

به فدایت که دست من افتاد

 

میروم تا که خون جگر نشوم

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر