ناباورانه میبرم ای باورم تو را * حاج محمود کریمی

بازدید: 1189 بازدید

ناباورانه میبرم ای باورم تو را

ناباورانه غرق به خون تا حرم تو را

سخت است روی سطح عبا جمع کردنت

پاشیده ‌اند بس که به دور و برم تو را

پا را مکش که شیون زن‌ ها بلند شد

سوگند می‌ دهم به دل دخترم تو را

لبخند ها بلند تر از قبل می ‌شود

وقتی که می ‌کشم به دو چشم تَرم تو را

حالا صدای هلهله‌ ها هم بلند شد

یعنی که آمده ببرد خواهرم تو را

جای من شکسته ببین در میان خون

با دست خُرد شانه زده مادرم تو را

وای از حرم که می‌ نگرد ساعتی دگر

بر نیزه می‌ برند کنار سرم تو را

می‌ خواستم بغل کنمت باز هم ولی

تکه به تکه در بغلم می ‌برم تو را

***

همينه حال بابايي که ديگه جوون نداره

اي عصاي پيري من واسه چي تو رو شکستن

چرا با دستاي نيزه اومدن چشمات و بستن

الهي هيچ کسي اينجور داغ بچش و نبينه

باغبون نياد کنار بدن گلش بشينه

حالا من موندم و جسیم که برام خیلی عزیزه

همه ترسم از اینه که تنش بهم بریزه

با يه حسرتي کنار گل پرپرم ميشينم

با يه زحمتي تنش رو ميون عبا ميچينم

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر