هر ملک با مجتبی فریاد جانم می کشید * حاج محمود کریمی

بازدید: 967 بازدید

هر ملک با مجتبی فریاد جانم می کشید

تا که سر می داد قاسم نعره تکبیر را

قدرت بازوی او در بند بازوبند بود

باز کرد از دست شیری نامه ای زنجیر را

نو غزال هاشمی می کند نسل گرگ را

گر عوض می کرد دستی از قضا تقدیر را

در نبرد تن به تن هم هماوردی نداشت

چون کند با یک سپر باران سنگ و تیر را

نیزه ها انداختش هم از نفس هم از فرس

نعل اسب و گل ندارد زحمت تفسیر را

گرگ ها با زخم های کهنه از جنگ جمل

می گرفتند از غزالی انتقام شیر را

 

.
.

متن شعر مداحی هر ملک با مجتبی فریاد جانم می کشید

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

 

مطالعه بیشتر