آی مردم از دستتون پیر شد علی * حاج محمود کریمی

بازدید: 1717 بازدید

آی مردم آی مردم از دستتون پیر شد علی

از زندگی سیر شد علی اخر زمین گیر شد علی

تو بستر و چش به راه زهرا همش میگه فاطمه کجایی

همش میگه فاطمه بیا که میخواد سحر شه شب جدایی

برای دلداری زینب میگه این دست سرنوشته

باید اروم بگیری بابا دیگه از من سنی گذشته

****

از همه جا میرسن یتیما تو دستشون کاسه های شیره

هر چی فرشته تو اسمنونه تو خونه حضرت امیره

یتیمای نون و رطب ها توی کوچه بی تاب و خسته

مرد بیداره نیمه شبها توی بستر چشماش و بسته

آی مردم آی مردم میون این شهر شما

شکسته شد شیر خدا ای روز گار بی وفا

****

میرم از این شهر بی وفایی ای اهل عالم خدانگهدار

تموم اشکات و زینب من برای کرب و بلا نگهدار

اشکای تو امون نمیده تا بخونم شهادتین و

باید که تو طاقت بیاری تاببینی روز حسین

زینب جان زینب جان ببین پریشون حسین

بمون پای خون حسیسن جون تو و جون حسین

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر