ابرم و بارش بی پروایم * حاج امیر کرمانشاهی

بازدید: 763 بازدید

ابرم و بارش بی پروایم

موجم و همسفر دریایم

مثل خورشید کویری خشکم

مثل مهتاب شب صحرایم

حس بی تابی یک سی مرغم

کوهم و رفتن پا بر جایم

حال پرواز پرستو دارم

بال پرواز کبوتر هایم

بسکه برده است مرا دل به سفر

تاول افتاده به جان پایم

دل نگو خانه خرابی شب گرد

دل نگو همسفر تنهایم

آه ای پرده نشین صبری چند

دست بردار مکن رسوایم

تا به کی میبری و میکشی ام

تا کجا میروی و می آیم

گفت ققنوسم و آتش زادم

زائر شهر حسین آبادم

گفت روزی که قلم لب وا کرد

و خدا خلقت خود بر پا کرد

آفرینش فَوَران کرد و زمین

را نگین صدف دنیا کرد

آفریدند مرا اما خاک

خاک را عشق ولی معنا کرد

خاک بودم که به بادم دادند

باد شد همسفرم پروا کرد

باد من را به دل دشتی برد

و به آن خاک عجینم تا کرد

بوی سیبی همه جا پر شده بود

چشمی آن روز مرا پیدا کرد

قطره ای اشک از آن چشم چکید

قطره ای خاک مرا دریا کرد

شکر آن چشم که خاکم گِل شد

و مرا ناب تر از دلها کرد

کربلایی شدم از اول راه

هرکه دارد هوسش بسم الله

شب بلند است اگر در کویش

گره ها وا شده از گیسویش

مثل موسی شدن اینجا سهل است

خیزد این معجزه ها از کویش

عرق چهره زائر دارد

نازها بر خُتَن و آهویش

به گمانم که خود جبریل است

می شناسم من از آن هو هویش

چند وقتیست مژه میبافد

نذر دارد که کند جارویش

فطرس سینه مان جان میداد

شد غبار حرمش دارویش

قبله را قبل سفر گم کردیم

شکر دیدیم خَم ابرویش

نذر کردم که قضایش خوانم

هر نمازی که نخواندم سویش

هستیِ هست حسین است حسین

مستیِ مست حسین است حسین

بیدل و رند و خراب آلوده

مِی فروشیم و شراب آلوده

جنس آب و گِلِمان کرب و بلاست

شکر هستیم تراب آلوده

لحظه هایی که ندیدیم حرم

سال هاییست عذاب آلوده

خط پیشانی ما هست حسین

نیست این عشق کتاب آلوده

هر که با خاک تو تطهیر شود

نکند چهره به آب آلوده

ما فقط از تو تو را میخواهیم

نکن این دل به ثواب آلوده

شوق رویای ضریحت دارم

چشم ما بین شده خواب آلوده

شده ایم عین زیارت نامه

ما که هستیم شراب آلوده

شکر ارباب که دل شد حرمش

ما حسینیه شدیم از قدمش

شعله شد بال و پرم می سوزم

آتشم محتضرم می سوزم

کاش فطرس نفسی پیش شما

برساند خبرم می سوزم

آتشت در دلم آبم کرده

گر چه با چشم ترم می سوزم

می رسد ناله ات از دور هنوز

جرعه آبی جگرم می سوزم

آب گفتم جگر من هم سوخت

از غمت شعله ورم می سوزم

خواهرت چنگ به رویش می زد

از همه تشنه ترم می سوزم

مادری خاک به سر ریخت و گفت

مثل حلق پسرم می سوزم

خیمه ها شعله ور و می آید

دادی از بین حرم می سوزم

دختری میدود و میگوید

عمه جان موی سرم میسوزد

شاعر: حسن لطفی

.
ولادت سرداران کربلا ۹۹ حاج امیر کرمانشاهی
ولادت امام حسین / ولادت حضرت عباس
ولادت امام سجاد
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی  » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjatt.blog.ir
Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر