از آن زمان که خواهر سلطان ما شدی * کربلایی جواد مقدم

بازدید: 1065 بازدید

از آن زمان که خواهر سلطان ما شدی

بانو شما ملیکه ایران ما شدی

از آسمان وجود تو بر ما نزول کرد

تا کوثر دوباره قرآن ما شدی

منت گذاشت بر سر ما ناز مقدمت

وقتی که آمدی تو و مهمان ما شدی

با هر قدم به سینه ما جا گرفته ای

یعنی تو صاحب دل ما جان ما شدی

بانی خیر و برکت این خطه گشته ای

وقتی نسیم سبز بیابان ما شدی

یعنی فقط نه جز محبان حیدریم

از شیعیان کشور موسی بن جعفریم

وقتی تویی که آینه ذات کوثری

زیبد به خادمان حریمت پیمبری

عصمت به پای عصمت تو سجده می کند

معصومه ای و عصمت کبرای دیگری

ای زینبی که عالمه بی معلمی

زین رو کنی به شهر خودت علم پروری

ما هر چقدر شعر و غزل نذرتان کنیم

تو بازهم از آنچه که گفتیم برتری

بی تو کمیت محشریان لنگ می شود

یک وقت اگر که روی به محشر نیاوری

زهرا شدی و شمس فروزان شیعه ای

زهرا شدی و روز قیامت شفیعه ای

خود ظلمتیم اگر چه سپیدیم با شما

یأسیم اگر سراسر امیدیم با شما

مست اجابت اند دعا ها کنارتان

ما حاجت نداده ندیدیم با شما

وقتی حدیث ها تو را حرف میزنند

جز وصف فاطمه نشنیدیم با شما

در قاب عکس خالی آن قبر گمشده

تصویری از بهشت کشیدیم با شما

پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم

یعنی که تا مدینه رسیدیم با شما

امشب که عشق میپرد از کنج سینه ام

در محضر تو زائر شهر مدینه ام

شاعر: محمد بیابانی

 

 

 

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

مهجه |  www.Mohjat.net

@mohjat_net

 

مطالعه بیشتر