اشعار شهادت امام عسکری ۱۳۹۵ * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 637 بازدید

هر شب به دل غمزده، غوغای تو دارم

نقشی به دل از قامت رعنای تو دارم

غائب ز نظر باشی و در قلب هویدا

از دیده‌ی دل، دیده به بالای تو دارم

نادیده مجسّم شده‌ای در بر چشمم

آن سان که نظر، بر رخ زیبای تو دارم

اندر ظلمات دلم ای خضر طریقت

صد شعله به هر شب ز تجلای تو دارم

گر جلوه کنی یا نکنی، حکم تو باشد

امّا چه کنم، میلِ تماشای تو دارم

ای یوسف زهرا(س)! سر بازار محبّت

با رشته کلافی سر سودای تو دارم

از ذره زیانی نرسد مهر فلک را

من ذره‌ی ناچیز و تمنای تو دارم

با غیر توأم نیست در عالم سروکاری

امید کرم از تو و آبای تو دارم

مپسند که نادیده جمال تو بمیرم

این مسئلت از درگه والای تو دارم

از قبر و قیامت نبود بیم و هراسم

زیرا که به دل مهر تولای تو دارم

امضای قبولی زنی ار بر دل عاشق

فخرم به جهان است که امضای تو دارم

 

 

 

روضه

آنکه بر محضر شما نرسد

مطمئنا که تا خدا نرسد

بهتر است اینکه زیر خاک رود

آن سری که به سامرا نرسد

عطرِ سرداب را نفهمیده

آنکه بر “سُرَّ مَن رَا …نرسد

چشم برخاکِ آن اگر بکشیم

آسمان هم به گرد ما نرسد

سامرا رفته ها به من گفتند

هیچ جایی به کربلا نرسد

از کفن کردنی دوباره بخوان

تا که روضه به بوریا نرسد

با حسینیم با حسن هستیم

ما گدای دوتا حسن هستیم

نام ما را که از قدیم نوشت

از گدایان این حریم نوشت

تا خدا حال و روز ما را دید

بعدِ نام حسن کریم نوشت

تا که پیش تو درد دل کردیم

نام ما را خدا کلیم نوشت

دل ما را اسیر کرد آنکه

بال جبریل را گلیم نوشت

رفته بودیم مشهد و آقا

باز هم روزی عظیم نوشت

سامرا واجبیم ، امام رضا

نه کبوتر که یا کریم نوشت

با حسینیم با حسن هستیم

ماگدای دوتا حسن هستیم

این طرف صحن صاحب کرم است

آن طرف یک غریب بی حرم است

این طرف هرچه هست زائر هست

آن طرف بی چراغ بی علم است

این طرف احترام می بینی

آن طرف ناسزا که دم به دم است

سامرا شد خراب فهمیدم

چقدر روضه ها شبیه هم است

مادری اند هر دوتا آقا

موسپید است هر که غرق غم است

پیش هر دو به گریه می شنوی

روضه ی پهلویی که محترم است

باحسینیم با حسن هستیم

ما گدای دوتا حسن هستیم

کاش پلکت کمی تکان بخورد

به زمین ورنه آسمان بخورد

پسرت آمده است تا جگرت

زخم کمتر از این و آن بخورد

ظرف آبی به دستهایش تا

پدر آبی نفس زنان بخورد

می خورد ظرف هی به دندانت

چه کند آب نیمه جان بخورد

خوب شد کودکت ندیده لبت

ضربه از چوب خیزران بخورد

روی پیشانی ات فقط چین است

آه اگر سنگ بی امان بخورد

**

عمه مانده است زیر هر ضربه

که مبادا به دختران بخورد

دختران تشنه اند و با خنده

لقمه ی خویش را سنان بخورد

با حسینیم با حسن هستیم

ما گدایِ دو یا حسن هستیم

شاعر : حسن لطفی

 

 

 

زمینه

ای کاش غریب نمیموندی

ای کاش دلت نمی لرزید ای کاش

دشمن به اشک چشم تو

ای کاش اقا نمیخندید ای کاش

از مردم شدی تو خسته از دنیا دلت شکسته

ندیدن که دلت تنگه برای پسرت اقا

الهی من فدای تو چی اومد به سر تو

غریب سامرا اقا امام عسکری مولا

********

ای وای لبت پر از خونه

ای وای دلت پریشونه ای وای

درده دل تو رو مولا

اینجا کسی نمیدونه ای وای

خون لخته روی زمینه دل میره توی مدینه

به یاد پشت در هستی غم تو غم مسماره

به یاد پهلوی زهرا که خونش روی دیواره

غریب سامرا اقا امام عسکری مولا

********

ای وای یه ناله ممتد

مردم نفس نفس میزد ای وای

دستاش یه جوری میلرزید

مردم جون به لبش اومد ای وای

از دنیا دیگه بریده بالا سر پسر رسیده

بمیرم من برا اون که رو خاکا بی کس و تنها

رو سینش تا که شمر اومد تو گودال ناله زد زهرا

شهید بی کفن ارباب

 

 

 

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.

مهجه |  www.Mohjat.net

@mohjat_net

 

مطالعه بیشتر