امشب به دامن من خورشید آرمیده * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 809 بازدید

امشب به دامن من خورشید آرمیده

یا ماه آسمان ها در کلبه ام دمیده

دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست

کس روی دست دختر رأس پدر ندیده

از دل، چراغ گیرم از اشک گل فشان

از زلف مشک ریزم بابا زره رسیده

از بس که چون بزرگان بار فراق بردم

در سن خردسالی سرو قدم خمیده

بابا چه شد که امشب با سر به ما زدی سر

جسمت کدام نقطه در خاک و خون طپیده

هم کتف من سیاه است هم روی من کبود است

هم فرق من شکسته هم گوش من دریده

داغم به دل نشسته آهم ز سر گذشته

چشمم براه مانده اشکم به رخ چکیده

از بس پیاده رفتم پایم زراه مانده

از بس گرسنه خفتم رنگ زرخ پریده

تو رفع تشنگی کن از اشک دیده من

من بوسه می ستانم از حنجر بریده

انگشت های عمه بگرفته نقش گل زخم

از بس نشسته و خار از پای من کشیده

جسمم رود شبانه در خاک مخفیانه

یاد آورد ز زهرا دفن من شهیده

خفتم خموش و دادم بر بیت بیت میثم

صد محنت نگفته صد راز نا شنیده

شاعر: استاد سازگار

 

 

حاج سید مجید بنی فاطمه / شب پنجم ماه صفر ۱۳۹۷

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر