انگار که چشمان تو را خواب گرفته * حاج محمود کریمی

بازدید: 485 بازدید

انگار که چشمان تو را خواب گرفته

کاشانه ما را غم سیلاب گرفته

هفتاد شب است این که نخوابیده ای اما

حالا چه شده چشم تو را خواب گرفته

اصرار ندارم که تو را سیر ببینم

نزدیک سه ماه است که مهتاب گرفته

برخیز گریبان زده ام چاک بدوزش

بیماری تو از علی آداب گرفته

این دفعه چندم شده از صبح که زینب

پیراهن گلدار تو را آب گرفته

وا کن گره رو سری ات را ولی آرام

این مقنعه را لخته خوناب گرفته

تا که سر تو خورد به دیوار شکستند

سر دست و نفس از جگرم تاب گرفته

ای گونه ترک خورده دو ماه است رُخَت را

یک پنجه و انگشتر آن قاب گرفته

فهمیده ام این میخ چرا کج شده آنقدر

پهلوی تو بد جور به قلاب گرفته

 

 

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

مهجه |  www.Mohjat.net

@mohjat_net

 

مطالعه بیشتر