اومدم توی خرابه نیمه شب * حاج امیر کرمانشاهی

بازدید: 2118 بازدید

اومدم توی خرابه نیمه شب

فهمیدم تعبیر رویای منی

هر کی هر چیکه میخواد بذار بگه

توی تشتم باشی بابای منی

با لباس پاره هم دخترتم

من میخواستم که با آغوشت بیای

از سرم زیاده اما سرتم

به خدا خسته شدم از این که هی

شب بلرزمو روزا تب بکنم

کاش خبر میدادی که داری میای

یه کم اینجا رو مرتب بکنم

بگو از چی بگم از کجا بگم

آخه فرصت کمه و حرفا زیاد

آرزوم بود مثه مادرت بشم

فکر کنم موی سفید بهم میاد

خوب نگاه کن همه چی عوض شده

بدنا سیاه و مو سفید شدیم

کار دنیا رو میبینی بابا جون

رفتی و همسایه یزید شدیم

نه میتونم بخوابم نه بشینم

نه که راه برم بابایی چند قدم

واسه دلخوشی عمه این شبا

الکی هی خودمو به خواب زدم

ببین هق هقم از عمه پرسیدم

تو یه جایی که پر از آدم بود

غیر بابامو داداشامو عموم

کَس دیگه ای به ما محرم بود

آره اونجا بود که ما رو میزدن

دقیقا کنار نیزه روبروت

تا که اومدم بگم عموم کجاست

یکی سیلی زد و گفت اینم عموت

از مدینه یاد گرفتن همشون

اهل بیت و توی کوچه میزنن

باشه اصلا همه ما خارجی

اینا با چه دینی بچه میزنن

تو خودت دیدی به چه مصیبتی

از تو بازار و تو کوچه رد شدم

خیلی چیزا یاد گرفتم این روزا

وضوی جبیره هم بلد شدم

 

 

حاج امیر کرمانشاهی / شب پنجم ماه صفر ۱۳۹۸

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر