اینجا رسیده ام که مرا مبتلا کنی * حاج امیر کرمانشاهی

بازدید: 624 بازدید

اینجا رسیده ام که مرا مبتلا کنی

بر حال و روز نائب خود چشم وا کنی

ای دلبر غریب مبادا که لحظه ای

بر وعده های کوفیِشان اعتنا کنی

عید است ای حبیب چه زیبا شود اگر

قربانی منای خودت را دعا کنی

سنگم اگر زنند دل از تو نمی کَنَم

تا که ز لطف گوشه چشمی به ما کنی

این کوچه گردی عاقبتش ضرب سیلی است

باید به رنج فاطمه ام مبتلا کنی

اینجا که بار مرکبشان تیر و نیزه است

بهتر که فکر حنجر مه پاره ها کنی

برگرد جان مادرت آقا که دیر نیست

با خنده های حرمله و شمر تا کنی

تا فرصت است زیور آلاله ها در آر

حاشا که دست دختر خود را رها کنی

ای کاش بهر دفن تن مُثله مُثله ات

جای کفن تو فکر کمی بوریا کنی

خوب است از اضافی پیراهنی که هست

معجر برای دخترکان دست و پا کنی

آبی رسان برای لب شیرخواره ات

حالا که روی جانب کرب و بلا کنی

***

دلواپسم برای النگوی دخترش

دلواپس ربودنِ انگشتر حسین

مثل تنور لحظه به لحظه گداختم

نقشه کشیده اند برای سر حسین

خولی و شمر از عددی حرف می زنند

حرف از دوازده شد و از حنجر حسین

 

.
شهادت حضرت مسلم ۱۴۰۰ حاج امیر کرمانشاهی

.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی  » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر