بابا جون سلام عزیزم با خودت صفا آوردی * کربلایی حسین طاهری

بازدید: 1233 بازدید

بابا جون سلام عزیزم با خودت صفا آوردی

اینجا ما چیزی نداریم میدونم غذا نخوردی

اینجا ما غصه میخوردیم غذامون غم شده بابا

کی تو رو اینجوری کرده دندونت کم شده بابا

هر چی که طعنه شنیدم من به رومم نیاوردم

میدونستم که میایی جلوشون کم نیاوردم

با همین دست شکسته اینجا ها رو جارو کردم

این دفعه با بوی آتیش لباسامو خوشبو کردم

مو های خاکی و سوخته لبای زخمی و پاره

هر جوری باشی قشنگی بابا جون عیبی نداره

صورت منم کبوده مو های منم که سوخته

بابا جون گوشواره هامو اون آقا برده فروخته

بابا جون یه شب نبودی من توی صحرا جا موندم

یکی از پشت سر اومد موهامو گرفت کشوندم

عمه جون اگه نبودش روزی صد دفعه میمردم

مادرت زهرا رو دیدم اون شبی که سیلی خوردم

بابا جون بقیه کوشن شما رفتید و صفا رفت

اینجا همبازی ندارم علی اصغرم کجا رفت

بابا جون دختر شامی رو دلم غصه میذاره

داداشم قول داده بود که عروسک برام بیاره

بابا من همیشه گفتم یه عمو دارم که مَرده

یادته پیش تو قول داد عمو پس کی بر میگرده

 

 

دانلود فایل صوتی از اینجا

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

مهجه |  www.Mohjat.net

@mohjat_net

 

مطالعه بیشتر