باور نمیکنم که رسیدم کنار تو * حسین سیب سرخی

بازدید: 858 بازدید

باور نمیکنم که رسیدم کنار تو

باور نمیکنم من و خاک و دیار تو

یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم

یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو

یک اربعین اسیر بلایم بلای عشق

یک اربعین دچار فراقم دچار تو

یک اربعین دویده ام و زخم دیده ام

دنبال ناله های یتیمان زار تو

یک اربعین به گریه من خنده کرده اند

لب های قاتلان تو و نیزه دار تو

یک اربعین به روی سرم شعله ریختند

با چادری که سوخت رسیدم کنار تو

مثل رباب مثل همه تار گشته اند

چشمان خسته من چشم انتظار تو

روز تولدم که زدم خنده در برت

باور نداشتم که شوم سوگوار تو

با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند

با سنگ و تازیانه مرا داغدار تو

یادم نمیرود به لبت آب آب بود

یادم نمیرود بدن نیزه زار تو

حالا سرت کجاست که بالای سر روم

گریم برای زخم تن بی شمار تو

مانده صدای حرمله در گوش من هنوز

پستی که نیزه زد به سر شیرخوار تو

حالا سرت کجاست که بالای سر رود

گریم برای زخم تن بی شمار تو

من نذر کرده ام که بخوانم در علقمه

صد فاتحه برای یل تک سوار تو

یک مشت خاک روی تو و من دعا کنان

شاید شوم نشان تو سنگ مزار تو

شاعر: حسن لطفی

 

.
.

 

شب اربعین ۱۳۹۹ حاج حسین سیب سرخی


لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر