با زانو اومدم بابا بالاسرت * حاج امیر کرمانشاهی

بازدید: 693 بازدید

با زانو اومدم بابا بالاسرت

چیزی نمونده از اعضای پیکرت

نفس نفس نزن آخه دق میکنم علی

این بدنو تنها جمع میکنم ولی

کاش یکی بهم کمک کنه

هر کار میکنم جمع نمیشه

دور من پر از علی شده

نمیدونم این آخریشه

بدنتو چیدم تو عبا

یهویی دیدم عمه رسید

اومد وسط نامحرما

اونکه سایَشَم کسی ندید

****

صدای سوت و کَف میشنوی حرفا رو

خیلی بی غیرتن هو میکنن مارو

هرجوری بود بردم تو رو تا خیمه ها

بابای پیرتو میبُردن جوونا

چند ساعت دیگه کسی نبود

زیر بغلامو بگیره

افتادم تو گودال مثه تو

لشکر رو تن من راه میره

هی صدا زدم آی پهلو هام

هی صدا زدم آخ کمرم

زیر دست و پا گفتم نرید

تا که زنده ام سمت حرم

به یه نیزه تکیه دادمو

دیدم عمه هات میلرزیدن

نمیدونی چی گذشت بهم

موی بچمو میکشیدن

دانلود فایل صوتی از اینجا

.
شب هشتم محرم ۱۴۰۰ حاج امیر کرمانشاهی
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» کلیک کنید
.

کــتاب مــداحی جدید »» کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن شعر را اطلاع دهید
اشعار جهت استفاده مادحین منتشر میشود
مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
صفحات مهجه در فضای مجازی. لطفا فالو کنید

www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.