با نسیم سحر برای پدر * حاج محمود کریمی

بازدید: 1493 بازدید

با نسیم سحر برای پدر

میرسد این خبر برای پدر

خبر از مادری که اورده

پسری گل پسر برای پدر

پسری با وجود مثل خودش

با جنم با جگر برای پدر

غیر از این شیر زن که می ارد

مثل این شیر نر برای پدر

چند خورشید دارد و حالا

میدمد یک قمر ربای پدر

مثل یک قرص ماه میماند

خواهرش ان یکاد میخواند

محو این عشق نا تمام حسین

اولین حرف او سلام حسین

قصد دارد میان گهواره

پیش پایت کند قیام حسین

اولین حرف مادرش این بود

دین و دنیات یک کلام حسین

گفت ام البنین که اقا جان

تو امیری و او غلام حسین

لبش انگار میکند تکرار

ذکر لبیک یا امام حسین

به خدایش سپرده ام بنین

انه خیر و ناصر و معین

بی نظیر است این وزیر حسین

بی نظیر است بی نظیر حسین

پای عهدی که بسته میماند

با تو تا اخر مسیر حسین

هر کجا هست سر بلند است و

در کنار تو سر به زیر حسین

رو به تو در رکوع میگوید

لک لبیک یا امیر حسین

هر نفس از تو اذن میگیرد

تو بگویی بمیر میمیرد

این مسیحا چقدر با ادب است

ادبش ریشه دار در مثل است

جلوه دارد به طرز رفتارش

هر چه اداب خیر و مستحب است

از زمین چشم بر نمیدارد

تا کنار عقیله العرب است

همه جا همره حسین است و

دائما یک قدم از او عقب است

هم غصب دارد هم ارامش

جمع ازداد جمع روز و شب است

مکه و بیت و زمزم و عرفات

کاشف الکرب کاشف الکربات

شبل مولا ابالحسن حیدر

بطل است و دلیر و جنگ اور

بوده لالایی اش به کودکی اش

قصه فتح قلعه خیبر

مستقر میشوند پشت سرش

همه رزمنده اند او سنگر

مکتبی دارد و مریدانی

قاسم و جعفر و علی اکبر

پهلوانی که از هر اسطوره

یک سر و گردن است بالا تر

به پدر رفته اشجع الناس است

لا فتی سهم الارث عباس است

در صف اول مصاف است او

تیغ پولاد بی غلاف است او

مرد میدان و مرد محراب او

مرد شبهای اعتکاف است او

محرم زینب است و محرم او

حاجی دائم الطواف است او

پرده کعبه چادر زینب

پاسداری در این مطاف است او

گفته اند عالمان علم رجال

که خوده عین شین و قاف است او

قمر اسمان لاهوت است

شرف الشمس و در و یاقوت است

تا که روحم در اب او حل شد

پای تا سر به دل مبدل شد

چشم وا کرد و برد دلها را

قصه عاشقی مُتَوَن شد

از عنایات فاطمه این که

کار عالم به او محول شد

از تب عشق مور مور شدم

دلم اباد و هوش مختل شد

پای رفتن کجا و سرعت نور

پای شل شد و عقل معضل شد

در صف زائران بماند که

چند ساعت چه کس معطل شد

علم او همین که دست خداست

جایگاه خودش ببین که کجاست

شکر از دولت تو مامورم

از غم و غصه امشبی دورم

مست مست و خرابم و از من

راه رفتن مخواه معذورم

غیر روی تو را نمی خواهم

هیچ کس را نشان مده کورم

هر چه باشی به فکر من خوب است

هر چه باشم به مهر تو جورم

گر بخواهی که از درت بروم

گر بخواهم نمیرسد زورم

هر که در عشق خویش مختار است

من همینم به عشق مجبورم

امشب ای یار یک عنایت کن

سر من را بگیر و راحت کن

ای فدای قد صنوبری ات

در سپاه حسین رهبری ات

در صف حشر میشود معلوم

جایگاه رفیع و سروری ات

فاطمی بودن تو پیدا در

جلوه های شبیر و شبری ات

یطل هاشمی فدای تو و

برق شمشیر و شیر مادری ات

قبضه ذوالفقار بی تاب

پنجه های قوی خیبری ات

ای شهاب زمینی صفین

کشته مانده ز رد حیدری ات

هر کجا عرصه دلاور هاست

نقش پیشانی تو یا زهراست

ای پناه همه حرم اقا

باب حاجت یم کرم اقا

یا ابالغوث خانه ات اباد

سایه ات هست بر سرم اقا

غیر درگاه تو بمیرم هم

عرض حاجت نمیبرم اقا

شیر شیر خدا ولایت تو

بوده در شیر مادرم اقا

یار و مولا و رهبر و عشق و

ای عمو جان رهبرم اقا

از تو فرمان و از همه عالم

چشم اقا نوکرم اقا

از تو فرماندهی و از ما هم

چشم اقا نوکرم اقا

پینه سجده هات نور بهشت

یا ابالفضل ذکر شور بهشت

می جز از جام بوتراب نخورد

بر رخ سیرتش نقاب نخورد

با امان نامه امدند اما

او فریبی از ان سراب نخورد

در حرم هیچ کس برای مشک

غصه اندازه رباب نخورد

اه امکان ندارد اما او

در دل اب رفت و اب نخورد

یاد لبهای خشک اصغر بود

اب را روی این حساب نخورد

ماه را غرق در افق کرده

اب را مرقدش قُرُق کرده

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر