با کوله بار نان شب آخر قیام کرد * حاج محمود کریمی

بازدید: 886 بازدید

با کوله بار نان شب آخر قیام کرد

مردی که هر چه داشت به کف وقف عام کرد

یک در میان جواب سلامش نمی رسید

آن که خدا به هر قدم او سلام کرد

هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید

او باز هم مقا بلشان احترام کرد

از غربتش به قول خودش بس که روزگار

با مرتضی معاویه را هم کلام کرد

بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن

طفلی نشست و حس نشستن به بام کرد

بعد از نماز نافله شب بلند شد

سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد

با این سلام روضه آخر شروع شد

با خاک های چادر زهرا تمام کرد

غمگین ترین امیر الهی که بشکند

دستی که خنده را به لب تو حرام کرد

هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو

آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد

جای صلات ماذنه با صوت مرتضی

حی العزای علی را پیام کرد

بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم

با شوق خویش خون خودش را به جام کرد

تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند

در عرش و فرش گریه خواص و عوام کرد

تا ضربه خورد خنده به لب های او نشست

گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد

دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش

هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد

در خانه زینب است رهایم دگر کنید

آری رعایت دل او را امام کرد

زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس

روی جبین دختر خود استلام کرد

آری رعایت دل زینب سفارش است

وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد

ان دختری که سایه او هم ندیدنی است

چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد

یک بی حیا که دید کنیزی نمی برد

از آل مرتضی طلب یک غلام کرد

شاعر: موسي علي مرادي

 

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر