ببین که آمده ام تا مرا ثواب کنی
مس به درد نخور را طلای ناب کنی
شنیده ام که کریمی و در مرام تو نیست
گدای پشت دره خانه را جواب کنی
نگاه کن چقدر دست و پام میلرزد
دلت چگونه میاید مرا عذاب کنی
اگر چه با عجله من گناه می کردم
ولی نشد تو برای زدن شتاب کنی
کریم هستی و اصلا به تو نمی اید
مرا مقابل چشم همه خراب کنی
نگو که قسمت من نیست کربلا حسین
مخواه تا جگرم را چنین کباب کنی
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است