بر لب من هم کمی عسل بگذارید * سید مهدی حسینی

بازدید: 961 بازدید

بر لب من هم کمی عسل بگذارید

نام مرا در صف جمل بگذارید

واهمه ام نیست از اجل بگذارید

از همه کوچک ترم محل بگذارید

نوبتی ام بود اگر که نوبت من هست

گوشه ی خیمه هنوز طفل حسن هست

رفته علی اکبر و هنوز نرفتم

کشته شده اصغرو هنوز نرفتم

داده برادر سر و هنوز نرفتم

مانده عمو مضطرو هنوز نرفتم

طاقت من کم شده است و رفته قرارم

از پدرم دست خط و نامه ندارم

وقت خطر خوانده ام همیشه عمو را

شام و سحر خوانده ام همیشه عمو را

من که پدر خوانده ام همیشه عمو را

مثل پسر خوانده ام همیشه عمو را

حال که تنها شده سپاه ندارد

هیچ کسی بین خیمه گاه ندارد

بی عمو عباسمان پناه ندارد

رحم کسی بین قتلگاه ندارد

من که نمردم خودم فدایی اش هستم

یک تنه سرباز کربلایی اش هستم

گرچه زره جز همین لباس ندارم

من که از این کوفیان هراس ندارم

ترسی از این قوم ناسپاس ندارم

دیر شده وقت التماس ندارم

عمه رها کن مرا به دل شرر افتاد

گوشه ی گودال عمو به دردسر افتاد

دیر کنم نیزه دار میزند او را

دیر کنم آن سوار میزند او را

حرمله بین غبار میزند او را

دیر کنم شمر روی سینه نشسته

روی حسینیه ی مدینه نشسته

پنجه اگر میکشند گیسوی من هست

زیر لگدهای شمر پهلوی من هست

چکمه اگر شد بلند این روی من هست

بوسه زدم روی زخم او دهنم رفت

در وسط گرگها که پیروهنم رفت

زیر سُم اسبهایشان بدنم رفت

گفت عمو یادگاری حسنم رفت

 

.
شب پنجم محرم ۱۴۰۰ سید مهدی حسینی
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» کلیک کنید
اشتباهات تایپی متن مداحی را اطلاع بدید
.

www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.

 

مطالعه بیشتر