تا ز دل ناله ویرانه نشینان برخاست * محمدحسین پویانفر

بازدید: 1307 بازدید

تا ز دل ناله ویرانه نشینان برخاست

خون ز دل آه ز لب اشک ز مژگان برخاست

طفل هر وقت گرسنه است نخواهد خوابید

تا رسیدم به ویرانه بوی نان برخاست

چقدر دخترکان با سر زانو رفتند

چون که با پای پر از آبله نتوان برخاست

وقت و بی وقت سر سوختگان داد زدند

دختر قافله از خواب پریشان برخاست

تا ز ویرانه صدایش به لب تشت رسید

در همان تشت به پایش سر سلطان برخاست

هر که بنشست کنار جگر سوخته ام

از کنار جگرم سوخته دامان برخاست

وقت افتادنم از ناقه تماشایی بود

تا که خوردم به زمین خاک بیابان برخاست

گفتم ای دشت به من عرض ادب باید کرد

بهر پابوسی من خار مغیلان برخاست

دست هر که به دهان و به لبم خورد فقط

به هواداری این طفل تو دندان برخاست

به خداوند قسم یک تنه جای همه بود

او کتک خورد ولی ناله ز طفلان برخاست

ابتا یا ابتا تا نفس آخر گفت

صبح شد ناله و ویرانه نشینان برخاست

 

.
.

شب سوم محرم ۱۳۹۹ کربلایی محمد حسین پویانفر

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر