تا میخورم به زخم سرش میخورم زمین
دستش شکسته مثل پرش میخورم زمین
همراه جسم مختصرش میخورم زمین
از داغ حالت کمرش میخورم زمین
لاغر شدست حال تنش فرق کرده است
ماندم چرا لب و دهنش فرق کرده است
با اظطراب دست به زانوش می کشم
گاهی به روی گونه و ابروش میکشم
من هر چه میکشم سر بازوش میکشم
از داغ یاس من دل هر خار گریه کرد
تا خورد بر زمین در و دیوار گریه کرد
زد زیر گریه اتش و مسمار گریه کرد
یک بار نه دو بار نه صدر بار گریه کرد
خاکسترم ولی ز وجودم گدازه ریخت
هی اب ریختم به تنش خون تازه ریخت
گر چه شکسته ولیکن بدن که داشت
گر چه شبانه فرصت تشییع تن که داشت
زهرای من غریب شد اما کفن که داشت
حتی اگر نبود کفن پیروهن که داشت
داغ دل شکسته من این سخن شده
بر عکس مادری پسرش بی کفن شده
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net