تمام سنگ ها بر صورتم خورد
چرا که دخترت کوتاه قد بود
مرا پای سر عباس میزد
کسی که زجر دادن را بلد بود
در این یک هفته مشکل در نمازم
ادای صاد الله الصمد بود
مرا در بزم نامحرم که بردند
گمانم که فقط یک خواب بد بود
در ان مجلس که ما اصلا نرفتیم
هر ان کس که مرا ان روز زد بود
شمردم زخم هایت را به خوابم
حدود یک هزار و هشتصد بود
همان خشتی که هر شب بالشم شد
که میدانست که سنگ لحد بود
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.