تو ای قاتل مرا کشتی بیا بنویس با خونم * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 706 بازدید

تو ای قاتل مرا کشتی بیا بنویس با خونم

که از مهمان نوازی های اهل کوفه ممنونم

به جای انکه گلریزند بر سر خیل یارانم

همه کردند در این شهر غربت سنگ بارانم

نه بر خود نه برای لحظه قربانی ام گریم

نه بهر دو کبوتر بچه زندانی ام گریم

اگر خونم چکد بر رخ به یاد ال یاسینم

که من این جا سر قاسم به نوک نیزه میبینم

تو که دست مرا بستی ندیدی زخم احساسم

بیا دست مرا بشکن که فکر دست عباسم

در اب افتاد دندان من و لب تشنه جان دادم

خدا داند همان لحظه به یاد اصغر افتادم

هر انچه سنگ داری کن نثار فرق من کوفه

دم دروازه فردا سنگ بر زینب مزن کوفه

لب من پاره شد اما به فکر ضربه چوبم

مبادا بشکند فردا در دندان محبوبم

الا ای کوفه من همراه خورشید اختری دارم

میان کاروان ال عصمت دختری دارم

فدای دخت زهرا گر شود ماه رخش نیلی

مبادا بر گل روی رقیه کس زند سیلی

شمشیر بر خواست از روی زانوی کمانی

 

.
.

متن شعر مداحی تو ای قاتل مرا کشتی بیا بنویس با خونم

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر