خادم اهل بیت در عمرش * حاج رضا هلالی

بازدید: 2145 بازدید

خادم اهل بیت در عمرش

فخر باید به خدمتش بکند

مثل مادربزرگ خانه ما که

خداوند رحمتش بکند

پیرزن سالهای آخر عمر

سخت دلبسته شد به خاموشی

چیزهای کمی به خاطر داشت

مبتلا بود به فراموشی

روزی از روزها به او گفتم

گرچه خو کرده ای به بیماری

نامهای ائمه را مادر

این اواخر به خاطرت داری

گفتم اول درست گفت علی

پاسخ دومین سوال حسن

سومی را نگفته گفت حسین

آنکه در کربلا نداشت کفن

گفتمش چهارمین و ساکت شد

گفت مادر ببخش یادم نیست

تا همین جاش یاد من مانده است

مشکل از دین و اعتقادم نیست

گفتمش آمدیم و از تو کسی

این سوالات را شفاهی کرد

دور از جان تو ملک در قبر

گر بپرسد چه کار خواهی کرد

گرچه حرفم مزاح بود اما

اشک او رو روی گونه اش افتاد

گفت من رفته است از یادم

او مرا که نمیبرد از یاد

من فقط تا حسین یادم هست

دادم از کف توان و نیرو را

شسته ام اما سالها سال اما

استکانهای مجلس او را

من که اولاد سیدالشهدا

اسمشان رفته است از یادم

زیر دیگ عزایش یه عمر

فوت کردم به گریه افتادم

همه سال منتظر بودم

تا دوباره محرمش بشود

چادرم را به تکیه میدادم

تا سیاهی ماتمش بشود

اشک مادربزرگ در روضه

ماند از او به جا و ارثیه شد

رفت مادربزرگ از این دنیا

خانه کوچکش حسینیه شد

شاعر: پیمان طالبی

 

.

شب ۱۳ صفر ۹۹ حاج رضا هلالی – هیئت هفتگی ۱۰ مهر

.

متن مداحی / متن شعر / اشعار مداحی

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.

کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.

استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.