خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت * حاج محمود کریمی

بازدید: 793 بازدید

خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت

رسید هیزم و اتش به شاخسار انداخت

میان معرکه سلمان خداش خیر دهد

دوید و زود عبا را روی نگار انداخت

دری که ساخته بودم به من خیانت کرد

گرفت اتش و خود را به روی یار انداخت

زن جوان مرا میزدند نامردان

مدینه فاطمه ام را به احتزار انداخت

چقدر چادر زهرا به پاش میپیچید

گل مرا وسط کوچه چند بار انداخت

از ان به بعد که برگشت فاطمه زینب

دو گوشواره خود را دگر کنار انداخت

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net